چمران در نوجوانی جز رنگ اعتیاد چیزی به خود ندید!
کلنگ ها به صدا در می آیند و تا مدتها آوازشان خیالی خوش برای ساکنان منطقه بر جای می گذارد، صدایی که به مرور به فراموش سپرده می شود و جای خود را به مویه های حزن انگیزی بدل میکند. پروژه ها یکی پس از دیگری کلنگ زده می شود و تنها افتخارمان این است […]
کلنگ ها به صدا در می آیند و تا مدتها آوازشان خیالی خوش برای ساکنان منطقه بر جای می گذارد، صدایی که به مرور به فراموش سپرده می شود و جای خود را به مویه های حزن انگیزی بدل میکند.
پروژه ها یکی پس از دیگری کلنگ زده می شود و تنها افتخارمان این است که در کلکسیون های پروژه های ناتمام سرآمد هستیم آن هم در ورزش با آن سابقه ای که در استادیوم های ناتمام برای خود دست و پا کرده ایم امروز نظاره گر آواز قوی دیگری بودیم.
پروژه های که روزی صدای لنگ شان در خنده های کودکانه شهر هم نوا می شد، امروز در نگاه های حسرت گونه ای آنان بزرگ شده و می توان رویاهایی که با افتتاح این پروژه ها بافته اند را در چشمانشان هجی کرد.
استادیوم ناخلف آمل که به سزده سالگی اش رسید، اما دریغ از اینکه شورو هیجان ورزشی را درک کند، دریغ از اینکه ورزشکاری را به اوج برساند، دریغ از اینکه در هیجان سالن غوطه ور شد.
چمران به سن نوجوانی اش رسید، اما حیف که به جای فریاد زندگی جز رنگ اعتیاد چیزی به خود ندید.
حال باید دید پروژه سالن چند منظوره قرار است حسرت افتتاح چند نسل را با خود به ارث ببرد؟