به نقل از وبلاگ علمی مذهبی /
متاسفانه خود شوهر از همسرش می‌خواهد که در نحوه پوشش خود در برابر دیگران (افراد نامحرم) تغییراتی بدهد؛ مثلا حجاب کامل نداشته باشد.بطور کلی هر مرد مسلمانی، نسبت به طرز پوشش نامناسب همسرش، تعصب مردانه دارد و چه بسا به جهت اینکه همسرش مورد نگاه‌های طمع‌آلود دیگران قرار نگیرد، اقدامات امنیتی و پوششی کامل برای همسرش قرار دهد.

امّا در مواردی دیده می‌شود که متاسفانه خود شوهر از همسرش می‌خواهد که در نحوه پوشش خود در برابر دیگران (افراد نامحرم) تغییراتی بدهد؛ مثلا حجاب کامل نداشته باشد. مانند این خانم که همسرش بعد از مدتی از زندگی زناشویی، از او خواسته است که در برابر دیگران (افراد نامحرم) حجاب سر نداشته باشد و با اینکه در این زمینه (حجاب) بارها با همدیگر صحبت و گفت‌وگو کرده‌اند، ولی هیچ کدام نتواسته‌ است که دیگری را متقاعد کند.

 ولی به راستی، باتوجه به لزوم اطاعت پذیری همسر از شوهر،آیا در این زمینه نیز، همسر باید مطیع محض درخواست‌های شوهر باشد؟

 واقعا علت اینگونه درخواست‌های نابه جا و غیرعادی برخی از همسران چیست؟ چگونه می‌توان این مشکل را برطرف کرد؟

 

مسلما، اطاعت از شوهر، لازمه مدیریت مرد در درون خانواده است.[۱] البته اطاعت در بسیاری از موارد، میان زن و شوهر جنبه متقابل دارد و موجب زیاد شدن محبت میان طرفین نیز می‌گردد.

 امّا نکته‌ی حائز اهمیت در اطاعت پذیری از همسر، این است که اطاعت از همسر می‌بایست در امور جایز باشد و گرنه در امور نامشروع و حرام، اطاعت از همسر نادرست و گناه آلود است. البته عدم اطاعت پذیری از همسر در امور نامشروع، نیز باید به گونه‌ای باشد که منجر به توهین، بدخُلقی و سلب آرامش از همدیگر نشود.

 از این رو ضمن اینکه باید مشکل را با گفت‌وگوی منطقی و صمیمانه میان طرفین حل کرد، همچنین لازم است ریشه یابی کرد که علت درخواست(نامشروع) همسر چیست؛ زیرا مسلما با ریشه یابی کردن صحیح موضوع، می‌توان به نتیجه رضایت بخش میان طرفین رسید و گفت‌وگوهای طرفینی نیز بهتر نتیجه بخش خواهد بود.

 امّا قبل از اینکه به دلایل و ریشه‌های این موضوع بپردازیم، لازم است که همسر این آقا، حتی المقدور در مکان‌ها و فضاهای بسته و آنجایی که نامحرم وجود ندارد، درخواست مشروع همسرش را اجرا کند؛ زیرا این کار حداقل باعث می‌شود که همسر این خانم بپذیرد که همسرش اصلا بنای بر مخالفت و ناسازگاری با او را ندارد و صرفا به دلایل اعتقادی که طرفین هم قبول دارند، حاضر نیست آن بخش از درخواست(نامشروعش) را اجرا کند.

 امّا دلایل احتمالی:

۱٫ بعضی از آقایان به این دلیل که همسرشان، به اندازه کافی به وضعیت ظاهری خود یعنی آراستگی در خانه نمی‌رسند، از این وضعیت ناراضی هستند و چه بسا به جای گفتن اصل احساس خود، وارد بهانه جویی و انتظارات نابه جا و غیرعادی می‌شوند که حتی با اعتقادات خودشان نیز در تناقض است.

در چنین مواردی بهتر است که همسر، مهارت‌های زناشویی و آراستگی خود را در خانه ارتقاء دهد تا این مشکل به مرور حل شود.

در روایتی از پیغمبراکرم(صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله)آمده است که حضرت فرمود: «خانم ها از آرایش دریغ مکنید، بهترین ملایم ترین و دل نواز ترین عطر را به کار برید زیبا ترین و دلربا ترین لباس را به اندام خویش بپوشانید خود را حداقل با یک گردنبند زینت بخشید و صبح و شام خود را به شوهر عرضه دارید ،در یک کلام چشم و دل شریک زندگیتان را هنرمندانه بربایید.»[۲]

 

۲٫ متأسفانه برخی از همسران به خاطر تظاهر، خُودنمایی و به رخ کشیدن که(این هم زمینه‌های خاصی دارد) قصد به رخ کشیدن همسرانشان در محیط‌های خاصی را دارند.

 

۳٫ چه بسا گاهی مرد به خاطر عدم شناخت کافی نسبت به نگاه‌های دیگران و همچنین به این دلیل که ممکن است خود اینگونه نبوده، دچار ساد‌گی و خوش بینی احمقانه نسبت به هم جنسان خود شده باشد.

 ۴٫ گاهی برخی از افراد به خاطر احساس خودکم بینی و حقارت در خود، احساس غرور و خودنمایی نمی‌کنند و از طریق همسرشان می‌خواهند احساس خود کم بینی خود را بپوشانند.


۵٫ تقلید و الگوبرداری مستقیم و غیرمستقیم از شبکه‌ها و برنامه‌های ماهواره‌ای نیز در چنین درخواست‌های نامشروع همسر می‌تواند تاثیر بسزایی داشته باشد.

 ۶٫ همچنین وجود فرهنگ نامناسب (از جمله پوشش نیمه عریان در میان اقوام و فامیل) در میان خانواده‌های فامیل و رفت و آمد با آنان، می‌تواند باعث چنین درخواست‌های نابه‌جا در میان همسران شود.

 نکته پایانی:

بعد از ریشه یابی مسأله نیز می‌توان با مدارا، صمیمیت و گفت‌وگوی منطقیِ طرفینی، اختلاف فی مابین را حل کرد. همچنین لازم است همسران توجه داشته باشند که نباید در همان قدم اول، تند و خشن برخورد کرد، بلکه با تدبیر می‌توان اختلافات را به حداقل رساند.

 پی‌نوشت‌ها:
[۱]. «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِساء»[نساء،۳۴]

[۲]. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص ۹۵

 

+ نوشته شده در  شنبه دهم بهمن ۱۳۹۴ساعت ۱۶:۳۰  توسط محمدعلی مهری ویشکائی  |  نظر بدهید

چرا خداوند از واژه شاید درقرآن استفاده می کند؟

 
در قرآن حدود ۴ مرتبه آمده است که اگر خدا را اطاعت کنید و تقوا پیشه کنید «لعلکم تفلحون» شاید شما رستگار شوید.

«لعلّ» از حروف مشبهه بالفعل است که خصوصیات لفظى آن‏ نصب به اسم و رفع به خبر و خصوصیات معنوى آن‏ عبارت از معناى ترجى و امید داشتن‏ است.[۱]
«لعلّ» اگر در کلام انسان واقع شود معنایش روشن است؛ چون انسان از آینده با خبر نیست؛ لذا می‌تواند هر جا از واژه لعلّ استفاده کند، ولى استعمال آن در کلام خدای متعال که داناى غیب و آشکار است چه معنا دارد؟
به عبارت دیگر، خدا چرا فرموده «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ».[۲] با آن‌که او می‌دانست که رسولش خود را براى ایمان‌نیاوردن مردم خواهد کشت یا نه؟
در جواب این سؤال نظراتی وجود دارد.
یک. «لعلّ» در این‌گونه موارد براى تعلیل است: «ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ».[۳] یعنى بدان علّت عفو کردیم که شکر کنید.
دو. گاهى براى ایجاد طمع در مخاطب و امیدوار کردن او است؛ مانند «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى»‏.[۴] یعنى ای موسی و ای هارون، با نرمی با فرعون سخن بگویید، شاید او متذکّر شود یا بترسد. هرگاه «لعل» در کلام خداوند واقع شود براى ایجاد امید در مخاطب است.
سه. امید مقامى نه متکلّمى.
مثلاً در آیه «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ».[۵] امید و ترجّى در این‌جا با خدا قائم نیست، بلکه با مقام، قائم است؛ یعنى هر کسى که در این مقام بوده و ناراحتى تو را از ایمان نیاوردن مردم ببیند خواهد گفت: شاید این شخص در این راه خودش را هلاک کند.[۶]
با دقّت در این گفتار روشن می‌شود که قائلان هر کدام از این اقوال به بخشی از مورد لعلّ که در قرآن استعمال شده پرداخته‌اند، نه همه آنها؛ لذا به نظر می‌رسد که لعلّ در تمام موارد قرآن به یک معنا نباشد، بلکه به تناسب حکم و موضوع معنای خاص خودش (یکی از معانی یاد شده) را داشته باشد.
امّا در مواردی که پروردگار، مستقیماً از واژگان «لعلّ» استفاده کرده ظاهراً همان معنای اول که تعلیل باشد صحیح‌تر بلکه مناسب و متعین با مقام است. از این رو برخی از مفسران در بسیاری از مواضع قرآن که از سوی پروردگار متعال «لعلّ» بکار رفته آن‌را به «کى» تعلیلیه تفسیر کرده‌‏اند.[۷] چنان‌که طبرسی نیز در آیه «وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»،[۸] لعلّ را به «کی» تفسیر نموده است.[۹]

 

[۱]. صفایى بوشهری، غلامعلى‏، ترجمه و شرح مغنی الأدیب،‏ ج ۲، ص ۲۰۱، قم، قدس، چاپ هشتم، ۱۳۸۷ ش.
[۲]. شعراء، ۳.
[۳]. بقره، ۵۲.
[۴]. طه، ۴۴.
[۵]. شعراء: ۳.
[۶]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‏۶، ص ۱۹۳- ۱۹۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
[۷]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، صفوان عدنان داود، ص ۷۴۱ و ۷۴۲، دمشق، الدار الشامیه، بیروت، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۸]. بقره، ۱۸۹.
[۹]. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» معناه و اتقوا ما نهاکم الله عنه و زهدکم فیه لکی تفلحوا بالوصول إلى ثوابه الذی ضمنه للمتقین.»، طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ‏۲، ص ۵۰۹، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.