به نقل از وبلاگ وقف چشمه همیشه جاری /

برای یکبار هم که شده چترت را رها کن. خالی و بی‌هیچ دغدغه‌ای زیر باران برو و در کوچه پس کوچه‌های شهر قدم بزن.
فقط خودت باش و چشم‌هایت. هدفت دیدن باشد، فقط دیدن.
زمان را از یاد ببر. نگو دیر می‌شود یا وقت ندارم. فرض کن زمان ایستاده است و تو باید همه چیز را خوب ببینی.
آری، این همان کوچه است. کوچه‌ای که تو سال‌هاست از آن می‌روی و می‌آیی اما هیچ‌گاه خوب نگاهش نکردی. اکنون که توجه می‌کنی چیزهایی را در آن می‌بینی که برایت تازگی دارند؟!
آری این ها همسایه های تو هستند اما حتی نامشان را نمی دانی سلام نمی گویی تا وقتت را از دست ندهی !
این همه دیوار سیمانی بلند، این همه پنجره‌های بسته، این همه سر و صدای مصنوعی و ناجور، این همه حواس‌پرتی و اندوه، این همه عجله …
اینها برای چیست؟
یاد حرف‌های پیرمرد دهمان افتادم. ۸۴ ساله بود و تمام عمرش را در آن دهکده کوچک گذرانده بود. همه روزیش را از پنجاه درختی می‌گرفت که در باغش کاشته بود. می‌گفت با همین باغ کوچک توانسته است فرزندانش را به مقام‌های بالای علمی و معنوی برساند.
وقتی پای حرف‌هایش می‌نشستم دنیا را خیلی می‌دیدم و بی‌ارزش اما پر از آرامش!
ذهنش خالی از دیوارهای سیمانی بلند و برج‌های سر به فلک کشیده بود. به او گفتم: آرامش یعنی چه؟
در سایه کهنسال‌ترین درخت باغ نشست و گفت: خدا.
گفتم: او را یافتی؟
خندید. دستی بر محاسن سفیدش کشید و گفت: لازم نیست به دنبالش بگردیم!
خداوند از خودمان هم به ما نزدیک‌تر است.
می‌بینی دوست من، می‌بینی آدم‌ها چقدر زندگی را جدی گرفته‌اند؟ ساختمان‌های بلند، ماشین‌های گران‌قیمت، توقعات بالا،…
ما آدم‌ها فکر می‌کنیم ثروت است که ما را به سعادت می‌رساند غافل از اینکه هر‌چه توقعات ما بیشتر می‌شود آسایشمان کمرنگ‌تر می‌گردد.
باید مسیر درست را پیدا کنیم نه راهی که ما را به سرابی از آرامش برساند.
ثروت آرامش نیست اما می‌تواند وسیله‌ای برای رسیدن به آن باشد.
اگر ثروت آرامش بود بخشیدن بی‌معنا می‌شد.
یادت باشد فرزند صالح نیز مانند ثروتی است که می‌تواند تو را به آرامش برساند. فرزند صالح مانند وقف است چرا که می‌تواند طلب خیر برای والدینش داشته باشد. پس اگر چیزی برای بخشیدن نداری فرزندت را آن‌گونه تربیت کن که مانند چشمه‌ای همیشه جاری برای تو باشد.

سیده سکینه حسینی