012-m

  • * کتابخانه فاطمی      

  • * کلیپ های فاطمی        

  • * گوشه هایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا (س)

  • * آتش بر در خانه حضرت زهرا (س) ! 

  • * چرا قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) مخفی است؟

  • * زندگی امروز با حضرت زهرا(سلام الله علیها)

  • * متن زیارتنامه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)

 


* گوشه هایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا (س)

در بیستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، از صلب پیامبر اکرم- صلى الله علیه و آله و سلم- و از رحم پاک و مطهر خدیجه، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى که همتاى على (ع)، سرمنشأ و ریشه سلسله امامت و ولایت، و الگوى تمامى مؤمنین و موحدین است .
در یکى از ملاقاتها که بین پیامبر و جبرئیل صورت گرفت، امین وحى الهى عرض کرد: اى محمد! خداوند على اعلى به تو سلام مى‏رساند و امر مى‏نماید که چهل روز از خدیجه دورى کنى! آن حضرت ۴۰ روز به خانه خدیجه نرفت .
روزها را روزه گرفت و شبها را به عبادت حق تعالى مشغول بود و در این مدت، در خانه فاطمه بنت اسد به سر مى‏برد و هر شب، هنگام افطار، به على (ع) امر مى‏فرمودند در خانه را باز کنند تا هر که مى‏خواهد داخل شود و از غذاى حضرت تناول کند . پس از گذشتن مدت مقرر، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند على اعلى سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: براى تحفه و کرامت من آماده باش! آنگاه میکائیل طبقى از میوه‏هاى بهشتى را فرود آورد .
در آن شب، پیامبر (ص) به على (ع) فرمود تا در منزل را ببندند؛ زیرا خوردن این غذا بر غیر نبى خاتم (ص) روا نبود .آنگاه پیامبر از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترین زنان جهان منعقد شد .چون زمان ولادت فرا رسید و خدیجه درد زاییدن را احساس کرد، از زنان قریش و بنى هاشم، کسانى را طلبید تا به کمک او بیایند .
اما آنان که مى‏دیدند ثروتمندترین زن مکه، بلکه حجاز، به ازدواج فقیرترین مرد، آن هم مردى که سنتها را در هم مى‏شکند درآمده است، از او دورى کردند و پیغام دادند: تو به سخنان ما توجهى نکردى و همسر یتیم ابوطالب شدى که هیچ ثروتى ندارد؛ ما را با تو کارى نیست! خدیجه غمگین و افسرده شد! اما طولى نکشید که چهار زن داخل خانه شدند .خدیجه ترسید، ولى یکى از آن زنان او را به آرامش دعوت کرد و گفت: نترس که ما فرستادگان خداوند هستیم و براى کمک به تو آمده‏ایم .من، ساره همسر ابراهیم هستم .این، آسیه دختر مزاحم و رفیق تو در بهشت است . این یکى مریم، دختر عمران و آن دیگرى کلثوم، دختر موسى بن عمران است .آنگاه یکى سمت راست، دیگرى سمت چپ، سومى مقابل خدیجه و چهارمى بالاى سر ایشان نشست و با کمک آنان، نوزاد متولد شد .
یکى از آنان نوزاد را با آب بهشتى شست و در جامه‏اى پیچید و او را به سخن درآورد .نوزاد به اذن خداوند به سخن درآمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و أن أبى رسول الله سیّد الأنبیاء و أن بعلى سیّد الأوصیاء و ولدى ساده الأسباط: گواهى مى‏دهم که هیچ معبودى غیر از خداوند نیست و پدرم، رسول خدا و سرور پیامبران است و شوهرم سرور اوصیا و جانشینان پیامبران و فرزندانم سرور فرزندان هستند .
از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که فاطمه زهرا (س) نزد حق تعالى نه نام دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، و زهرا .آن حضرت در خانه نبوت و رسالت رشد و نمو کرد، از شیر طهارت نوشید و دست و بازوى پدر بزرگوار خود گردید تا جایى که به واسطه شدت غمخوارى او براى پدر، به ایشان لقب ام ابیها دادند، یعنى مادر پدرش .پیامبر اکرم- صلى الله علیه وآله- هم با گفتار و هم با عمل مراتب فضل و کمال دختر خود را به مردم نشان مى‏دادند .
هرگاه از سفرى برمى‏گشتند، ابتدا به منزل فاطمه زهرا- علیهما السلام- وارد مى‏شدند و مدتى مى‏نشستند، سپس به منزل خود مراجعت مى‏نمودند .
روایاتى که در فضل آن حضرت نقل شده است، (چه در کتب اهل سنت و چه کتب امامیه) بسیار زیاد است، از جمله اینکه فرمودند: فاطمه بضعه منى؛ یؤذینى ما آذاها و یریبنى ما أرابها: فاطمه پاره تن من است؛ هر که سبب آزار او شود، مرا آزرده و هر که به او بدى رساند، به من بدى رسانده است .
و فرمودند: یا فاطمه! إن الله یغضب لغضبک و یرضى لرضاک: فاطمه جان! خداوند به خاطر خشم تو، خشمگین مى‏شود و به خاطر خشنودى تو، خشنود مى‏گردد .
همچنین در فضیلت آن حضرت، آیاتى نیز نازل شده است که مرحوم سید عبدالحسین شرف‏الدین آن آیات را در کتاب خود، موسوم به الکلمه الغرّاء فى تفصیل الزهراء (ع) آورده است .حضرت فاطمه زهرا (س) بنا به روایتى در اول ذى حجه سال دوم هجرى با امیر مؤمنان، على (ع) ازدواج کردند .
گرچه افراد دیگرى نیز خواستار این ازدواج بودند، ولى پیامبر (ص) در این باره منتظر وحى الهى بودند و سرانجام به اذن پروردگار، دختر خود را به نکاح على (ع) درآوردند .حاصل این وصلت فرخنده، دو فرزند پسر یعنى امام حسن مجتبى و امام حسین- علیهما السلام- و دو دختر به نامهاى زینب- سلام الله علیها- و ام کلثوم است .نسل ائمه نیز از امام حسین- علیه السلام- به وجود آمدند .زندگانى خانوادگى حضرت، با کمال توافق و مهربانى توأم بود .کار بیرون از منزل به عهده على (ع) و کار داخل منزل به عهده حضرت زهرا (س) بود .پس از مدتى فضه را نیز به عنوان خدمتکار به جمع خود پذیرفتند و کارهاى خانه بین آن دو نفر تقسیم شد .بنا به سفارش پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) هیچ‏گاه در خانه، از شوهر خود تقاضایى نکردند و همواره در سختیها و ناملایمات صبر و بردبارى پیشه مى‏کردند و هرگز از سختی هاى زندگى گله و شکایتى ابراز نداشتند .
به‏یقین مى‏توان گفت یکى از برجسته‏ترین صحنه‏ هاى زندگى سیاسى – اجتماعى آن حضرت، دفاع از حریم امامت و ولایت بود .پس از رحلت پیامبر (ص) عده‏اى در محلى بنام سقیفه اجتماع کردند و ادعا کردند پیامبر رحلت کرد و براى پس از خود جانشینى باقى نگذاشت؛ لذا با ابوبکر بیعت کردند .مهمترین مانع بر سر راه تحکیم امر بیعت، این بود که این مسأله مورد موافقت اهل بیت- علیهم السلام- نبود؛ لذا به پیشنهاد عمر بن خطاب، قنفذ را (که مردى خشن بود) به خانه على (ع) فرستادند تا از ایشان بیعت بگیرد؛ ولى آن حضرت خواسته آنان را اجابت نکرده، از منزل خارج نشدند .عمر دستور داد تا قنفذ بدون اجازه داخل منزل شود؛ ولى این بار فاطمه زهرا (س) مانع شدند .سپس عمر خود به منزل آمد .
بین او و فاطمه زهرا (س) سخنانى رد و بدل شد .به دستور وى، پشت در خانه هیزم جمع کردند و تهدید کرد که اگر على (ع) خارج نشود، خانه را آتش خواهد زد .پس از گفت و گوهایى که صورت گرفت، در خانه را آتش زده، به زور وارد شدند و حضرت على (ع) را به مسجد بردند .بنا به نقل مورخین، در این واقعه چون در خانه را به زور باز کردند، حضرت زهرا- سلام الله علیهما- بین در و دیوار قرار گرفته، بسختى مجروح شدند و فرزندى که در شکم داشتند سقط شد و قنفذ نیز ضربه‏اى سخت به بازوى حضرت وارد آورد .

— از دیگر صحنه‏ هاى مربوط به زندگى آن حضرت، مسأله غصب فدک بود .
در اوایل سال هفتم هجرى، سپاه اسلام به طرف قلعه‏هاى خیبر که در تصرف یهودیان بود حرکت کردند و قلعه ‏ها را فتح نمودند .
اهالى یکى از قلعه‏ ها از در مصالحه برآمده و قریه فدک را که شامل زمینهایى حاصلخیز بود به پیامبر بخشیدند و جنگ پس از ۲۵ روز پایان یافت .
پس از آن، جبرئیل این آیه را نازل کرد: و آت ذا القربى حقّه و المسکین و ابن السّبیل . به خویشاوندان او حقشان را بده همچنین به مسکین و در راه ماندگان (سوره اسراء، آیه ۲۶( پیامبر از جبرئیل پرسیدند: ذا القربى کیست؟ پاسخ داد: ذا القربى فاطمه است و حق او فدک است .لذا رسول اکرم (ص) فدک را به فاطمه (س) بخشید .
از سال هفتم تا یازدهم هجرى این اراضى تحت تسلط ایشان بود و درآمد سرشار آن، بین فقرا تقسیم مى‏شد .پس از روى کار آمدن ابوبکر، حکومت با کمبود بودجه مواجه شد، زیرا عده‏اى از پرداخت زکات خوددارى مى‏کردند و از طرفى درآمد فراوان فدک که به فقرا مى‏رسید، مى‏توانست قلوب عامه را به سمت دیگرى سوق دهد .لذا حکومت، فدک را به تصرف درآورد و به دستور ابوبکر، کارمندان منصوب از طرف حضرت زهرا (س) از آنجا اخراج شدند .
حضرت به این عمل اعتراض کردند .ابوبکر پاسخ داد: من از پیامبر شنیدم که فرمود: نحن معاشر الأنبیاء لا نورث: ما پیامبران براى کسى میراث باقى نمى‏گذاریم .این، در حالى بود که همگان مى‏دانستند که فدک از طریق ارث به حضرت زهرا نرسیده بود؛ بلکه پیامبر (ص) آن را در زمان حیات خود به دختر خود بخشیده بودند .پس از این پاسخ، حضرت با دلى پرسوز و در میان گروهى از زنان بنى هاشم به مسجد آمده، پشت پرده نشستند و بشدت گریستند .پس از لختى درنگ خطبه‏ اى مفصل ایراد کردند که در کتب روایى آمده است .
در آن خطبه پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پیامبر (ص) و بیان ثمرات و حکمتهایى که بر جعل احکام اسلام مترتب شده است، به بیان وقایع پس از رحلت پیامبر (ص) پرداخته، خطاب به ابوبکر فرمودند: اى پسر قحافه! آیا در کتاب خدا نوشته است که تو از پدرت ارث ببرى، ولى من ارث نبرم؟ چه افتراى بزرگى! آیا عمدا عمل به کتاب خدا را ترک کردید و آن را پشت سر انداختید؟ مگر قرآن نمى‏گوید: و ورث سلیمان داود: سلیمان از داود ارث برد و آنجا که داستان زکریا را نقل مى‏کند، مگر سخن زکریا را نقل نمى‏کند که عرض کرد: هب لى من لدنک ولیّا یرثنى و یرث من آل یعقوب: پروردگارا به من ولیى از جانب خودت عطا کن که از من و از آل یعقوب ارث ببرد؟ و مگر نمى‏فرماید: بعضى از خویشاوندان (در ارث بردن) نسبت به بعضى دیگر در کتاب خدا اولویت دارند؟ و مگر نمى‏فرماید: خداوند شما را در مورد فرزندان سفارش مى‏کند که هر پسرى، دو برابر دختر ارث مى‏برد؟ و مگر نمى‏فرماید: اگر کسى مالى از خود به جاى گذاشت، لازم است که براى پدر و مادر و خویشاوندانش به نیکى وصیت کند؛ این حق لازمى است که بر عهده پرهیزکاران است؟ شما خیال مى‏کنید که من از پدرم ارث نمى‏برم؟ آیا پدرم از این آیات استثنا شده است و این آیات تنها مخصوص شماست؟ یا اینکه مى‏گویید اهل دو ملت (و دو آیین) از یکدیگر ارث نمى‏برند .مگر من و پدرم از یک ملت نیستیم؟ آیا شما خیال مى‏کنید به عموم و خصوص قرآن از پدر و پسر عمویم داناترید؟ اکنون شتر فدک را با افسار و جهازش بگیر که روز قیامت خود را خواهى دید و خداوند حاکم خوبى است .آنگاه ابوبکر برخاست و گفت: تو اى بهترین زنان و اى دختر بهترین پیامبران، در گفتارت صادق و در عقل و خردت بر همه برترى دارى؛ کسى حق تو را از تو نمى‏گیرد و تو را به دروغ نسبت نمى‏دهد .
به خدا قسم، من از رأى رسول خدا عدول نکردم و جز به فرمان او عمل نمى‏کنم؛ پیشواى یک ملت هرگز به مردمش دروغ نمى‏گوید .من خدا را به گواهى مى‏گیرم – و گواهى او کافى است – که از رسول خدا- صلى الله علیه و آله و سلم- شنیدم که مى‏فرمود: ما پیامبران طلا و نقره و خانه و زمین به ارث نمى‏گذاریم، میراث ما کتاب و حکمت و دانش و نبوت است و رزق و دارایى ما متعلق به ولى امر و حاکم پس از ماست، تا هر حکمى که خواست در مورد آن بکند .ما آنچه را که تو مطالبه مى‏کنى، براى خرید اسب و سلاح مصرف کردیم تا مسلمین با آن بجنگند و با کفار جهاد کنند و با بدکاران و گردنکشان مبارزه کنند و این، به اجماع مسلمین است و همه این کار را قبول دارند .حضرت مجددا به آیه یرثنى و یرث من آل یعقوب استناد کردند تا بفهمانند که روایت نقل شده از جانب ابوبکر، مخالف نص صریح قرآن است و مردود مى‏باشد . آنگاه مردم را بخاطر سکوتشان نکوهش کرده، با ناراحتى مجلس را ترک کردند . پس از مراجعت به منزل، على (ع) ایشان را به صبر، آرامش دعوت نمودند .در کتب روایى آمده است که فاطمه زهرا (س) تا آخر عمر با ابوبکر تکلم نکرد و از او خشمگین بود .
در مورد وفات فاطمه زهرا (س)، در تاریخ آمده است که حضرت به اسماء بنت عمیس دستور دادند تا آب حاضر کنند؛ سپس وضو ساخته، خود را خوشبو نمودند و جامه‏ هاى نو پوشیدند و مقدارى از کافور بهشتى را که جبرئیل در زمان حیات پدرشان، آورده بود بالاى سر خود گذاشتند؛ آنگاه پاهاى خود را به طرف قبله دراز کردند و به هیئت محتزر خوابیدند، پارچه‏اى روى خود کشیدند و در همان حال به رحمت ایزدى پیوستند .
بنا به وصیت آن حضرت، هیچ یک از کسانى که در غصب حق ایشان شرکت داشتند و یا به آن راضى بودند، در مراسم نماز و دفن ایشان حاضر نشدند و پیکر مطهرشان شبانه و بطور مخفى دفن شد و براى آنکه نتوانند قبر ایشان را بیابند، چند قبر ساختند تا امر مشتبه بماند؛ لذا هنوز نیز قبر آن حضرت مخفى است .این احتمال وجود دارد که آن حضرت در قبرستان بقیع، یا در مسجد پیامبر، (بین قبر آن حضرت و منبر ایشان) و یا در خانه خودشان مدفون شده باشند .وقتى امیر مؤمنان، على- علیه السلام- همسر خود را دفن کردند، فرمودند: السّلام علیک یا رسول الله عنّى و عن ابنتک النّازله فى جوارک و السّریعه اللّحاق بک! (الخ): سلام بر تو اى رسول خدا . از جانب خود و از جانب دخترت که در جوار تو آرمیده .
و چه زود به تو ملحق شد! یا رسول الله! در غم از دست دادن دختر برگزیده‏ات صبرم کم و طاقتم تمام شد، ولى پس از مصیبت از دست دادن تو، هر مصیبتى قابل تحمل مى‏شود! من سرت را در لحد قبرت قرار دادم و بین گردن و سینه‏ام بودى که جان از بدنت خارج شد؛ إنّا لله و إنّا إلیه راجعون! دخترت امانتى بود که باز پس گرفته شد و گروگانى بود که به صاحبش برگردانده شد؛ اما اندوهم را پایانى نخواهد بود و شبهاى من به بیدارى خواهد گذشت تا زمان مرگم فرا رسد و خدا مرا در سرایى که تو در آنجا هستى مقیم گرداند .
بزودى دخترت به تو خبر خواهد داد که چگونه امتت دست به دست هم دادند و بر او ستم کردند؛ پس ماجرا را بطور کامل از او بپرس و جریان را از او جویا شو! .
(نهج البلاغه فیض‏الاسلام، کلام ۱۹۳) در تاریخ وفات آن بانو اختلاف است .
مشهورترین اقوال آن است که ایشان پس از ۷۵ روز، یا ۹۵ روز از رحلت پیامبر- صلوات الله علیه و آله وسلم- دار فانى را وداع گفتند .


* آتش بر در خانه حضرت زهرا (س) ! 

بر اساس اسناد تاریخ پس از انباشتن هیزم بر درب منزل حضرت زهرا(سلام الله علیها) مهاجمان اقدام به آتش زدن هیزم ها نموده اند. این شحنه در روضه المناظر از کتب اهل سنت می نویسد: خلیفه اول به سوی خانه علی(علیه السلام) آمد تا این که خانه را با هر که در آن است بسوزاند، إن عمر جا الی بیت علی لیحرقه عی من فیه … » (۱)  البلاذری در انساب الاشراف تصریح دارد که «عمر مشعل بدست بود که فاطمه (سلام الله علیها) او را بر درب خانه اش مشاهده کرد: … فحاء عمر و معه فتیله قتلقته فاطمه علی الباب. » (۲)

فرمان سوزاندن !

شهرستانی از علمای اهل سنت در الملل والنحل می نویسد: «و کان یصیح احرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین…؛ کسی فریاد کشید: خانه را با اهلش به آتش بکشید و در خانه کسی جز علی و فاطمه و حسن و حسین نبود.» (۳) براساس گفته عبدالفتاح عبدالمقصود از علمای اهل تسنن او می دانست که فاطمه(سلام الله علیها) در خانه است و با این حال اقدام به آتش زدن درب منزل نمود. عبدالفتاح می نویسد: «قالت له طائفه خافت الله و رعت الرسول فی عقبه: یا ابا حفص انّ فیها فاطمه فصاح لا یبالی و ان …؛ طایفه ای که می ترسیدند و می خواستند رعایت حال پیامبر اکرم را در مورد دخترش بنمایند گفتند: ای ابا حفص در این خانه فاطمه است! او گفت: اگر چه فاطمه باشد(خانه را به آتش می کشم.) (۴) براساس تصریح این عالم سنّی کمترین حد رعایت حال پیامبر در مورد دخترش شاید همان احترام به منزل و حریم خانه او بود که البته شکسته شد! به خصوص آن که براساس تصریح عبدالفتاح طایفه خداترس چنین هتک حرمتی را هرگز روا نمی دادند!!در سند البلاذری آمده است که فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ای پسر خطاب آیا می خواهی درب خانه ام را آتش بزنی؟ او گفت: آری، این محکم ترین امر است در آنچه پدرت آورده…؛ و قالت فاطمه یابن الخطاب اتراک محرقاً علی بابی؟ قال: نعم و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک …» (۵) براساس این نقل از عالم اهل سنت عمر پس از اتمام حجت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و کاملاً آگاهانه به جایگاه حضرت به عنوان دختر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اقدام به سوزاندن درب منزل نمود!

اتمام حجت فاطمه(سلام الله علیها)!

در سند البلاذری آمده است که فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ای پسر خطاب آیا می خواهی درب خانه ام را آتش بزنی؟ او گفت: آری، این محکم ترین امر است در آنچه پدرت آورده…؛ و قالت فاطمه یابن الخطاب اتراک محرقاً علی بابی؟ قال: نعم و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک …» (۵) براساس این نقل از عالم اهل سنت عمر پس از اتمام حجت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و کاملاً آگاهانه به جایگاه حضرت به عنوان دختر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اقدام به سوزاندن درب منزل نمود!

آتش بر درب خانه!

مسعودی در اثبات الوصیه از کتب معتبر اهل سنت نقل می کند که «پس راه خانه علی(علیه السلام) را در پیش گرفتند و به او یورش بردند و درب خانه اش را آتش زدند و او را به زور بیرون کشیدند؛ فوجهوا الی منزله فهجموا علیه و احرقوا بابه واستخرجوه منه کرهاً.» (۶) بر این مبنا سوخته شدن درب منزل فاطمه(سلام الله علیها) واقعه ای تاریخی است که مسلمانان این ننگ را بر پیشانی دارند که درب منزل دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به آتش کشیدند! هم چنین مقاتل بن عطیه در مؤتمر علمای بغداد به آتش گرفتن درب منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره نموده است. (۷)

فشار بین در و دیوار!

قلم دیگر نمی تواند جسارت به دختر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را به رشته تحریر در آورد و زبان شرمسار است که بگوید هنگامی که درب منزل آتش گرفت فاطمه (سلام الله علیها) در پشت در بود! تنها به ارائه سند البلاذری از علمای اهل سنت در این باره اکتفا می کنیم که می نویسد: انّه حصر فاطمه (سلام الله علیها) فی الباب حتی اسقطت محسناً ؛ … فاطمه را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد(۸) این موضوع در اثبات الوصیه مسعودی و نیز موتمر علماء بغداد از مقاتل بن عطیه نیز آمده است. (۹)

علامه مجلسی از علمای شیعه در بحارالانوار به نامه ای از عمر بن خطاب به معاویه اشاره می نماید که در آن می گوید: «فرکلت الباب و قد الصقت احشاء ها بالباب تترسه و سمعتها و قد صرخت صرخه حسبتها قد جعلت اعلی المدینه اسفلها…؛ در حالی که او (فاطمه (سلام الله علیها) سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است… (۱۰)

حکایت میخ در!

مقاتل بن عطیه در مؤتمر می گوید: وقتی فاطمه (سلام الله علیها) پشت درب آمد تا عمر و دیگران را برگرداند، او فاطمه را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و میخ در به سینه زهرا(سلام الله علیها) فرو رفت: و لما جاء ت فاطمه خلف الباب الترد عمر و حزبه، عصر عمر فاطمه بین الحائط و الباب عصره شدیده قاسیه حتی السقطت جنینها و نبت مسمار الباب فی صدرها…» (۱۱)

بدون اذن وارد نشوید!

شرح سوختن در و شکستن باب و فشار بین دیوارها و حکایت میخ در، همگی وقایع تاریخی بی جوابی هستند. مگر در مصحف شریف قرآن نیامده است: یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید بدون اذن به خانه های پیامبر وارد نشوید. (احزاب/۵۳)

و چه کسی است که گواهی ندهد که خانه فاطمه(سلام الله علیها) خانه رسول خداست و حرمت منزل او حرمت منزل پیامبر(صلی الله علیه و آله). این سوال بی پاسخ در همه تاریخ مانده است! چه کسی پاسخش را می دهد؟! جز دل های سوخته و آه های حسرت! ننگ بر پیشانی مسلمانان که با دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از او، چنین کردند!

پی نوشت ها:

۱- روضه المناظر، ابن شحنه (م -۸۸۲)، چاپ افندی، ج۷، ص ۱۶۴٫

۲- انساب الاشراف، البلاذری (م- ۲۷۹)، فی مکتبه الشامله، ج ۱، ص ۲۵۲ .

۳- الملل و النحل، شهرستانی، فی المکتبه الشامله، ج۱، ص ۷ .

۴- السقیفه و الخلافه، عبدالفتاح عبدالمقصود، ص ۱۴ .

۵- انساب الاشراف، البلاذری، ج ۱، ص ۲۵۲ .

۶- اثبات الوصیه، مسعودی، ص ۱۵۵ .

۷- موتمر علماء بغداد، مقاتل بن عطیه، ص ۱۸۱ .

۸- انساب الاشراف، البلاذری، ج ۲، ص ۳۷۰ .

۹- به نقل از دفاعیات، سیدعلی رضا غروی، مهدی امامی، مرتضی کارگر به قلم مجید هوشنگی، نشر طوبای محبت، صص ۶۶- ۳۸ .

۱۰- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۰، ص ۲۹۴ .

۱۱- مؤتمر علماء بغداد، مقاتل بن عطیه، ص ۱۸۱٫


* چرا قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) مخفی است؟

آزار و اذیّت به کجا رسیده؟ بى وفائى مردم نسبت به فاطمه علیهاالسلام به کجا کشیده؟ پس از فوت پیغمبر مگر غیر از فاطمه از آن حضرت کس دیگرى باقى مانده بود؟ آیا در این مدت کوتاه که پس از فوت پدر در قید حیات بود تا چه اندازه زجر و ناراحتى کشیده که حتى پس از مرگ هم نمى خواهد کسانى که نسبت به حضرتش اذیت نمودند، بر سر مزارش حاضر شوند؟

فاطمه علیهاالسلام ظاهراً مقارن ظهر یا نزدیک غروب دار فانى را وداع کرد ولى طبق وصیت نامه، غسل و دفن او تا شب به تأخیر افتاد. صداى گریه از خانه ى زهرا علیهاالسلام بلند شد اهل مدینه خبردار شدند، صداى ضجّه و شیون از شهر بلند شد و به سوى خانه على علیه السلام حرکت کردند.مردم بیرون خانه اجتماع نموده در انتظار خروج جنازه بودند ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت: پراکنده شوید زیرا تشییع جنازه به تأخیر افتاد. عمر و ابوبکر به على علیه السلام تسلیت گفتند و عرض کردند یا اباالحسن مبادا قبل از ما بر جنازه ى فاطمه نماز بخوانى.(۱) در آن موقع عایشه خواست بر فاطمه علیهاالسلام وارد شود، لکن اسماء اجازه نداد. عایشه شکایت اسماء را نزد پدر خود ابوبکر برد و گفت: این زن بین او دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله حائل شد…

ابوبکر آمد در آستانه ى درب ایستاد و گفت: اى اسماء چرا نمى گذارى زنان پیامبر وارد بر دختر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله شوند؟ اسماء گفت: فاطمه علیهاالسلام خود به من چنین دستور داده که هیچ کس را بر وى وارد نکنم.(۲) پاسى از شب گذشت و چشم ها به خواب رفتند، على علیه السلام به اتفاق اسماء در همان شب فاطمه را غسل داد و کفن کرد. (۳) بلاذرى در کتاب «أنساب الأشراف» با ذکر سند مى گوید: «فاطمه در شب دفن شد».مراسم دفن در کمال خفاء و پنهانى و با سرعت انجام یافت همین که على علیه السلام از دفن فارغ شد، غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد و احساس کرد که سخت تنها شد. هم بى پیغمبر و هم بى فاطمه، همچون کوهى از درد، بر سر خاک فاطمه نشست

سپس مى گوید:

«على علیه السلام فاطمه را در شب دفن نمود چرا که اسماء بنت عُمیس قبل از آن که از دنیا برود براى او تابوتى درست کرده بود. فاطمه علیهاالسلام با دیدن آن تبسّمى نمود که در زمان حیاتش بعد از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله هرگز متبسّم دیده نشده بود، فاطمه علیهاالسلام را على علیه السلام و اسماء غسل دادند چرا که خود چنین وصیت نموده بود و ابوبکر و عمر از فوتش خبر نداشتند.(۴) على علیه السلام جنازه را برداشت به طرف قبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله حرکت کرد و به روضه ى مبارک رفت و آنجا نماز خواند و تنى چند از نزدیکان و اصحاب بر او نماز خواندند و عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عقیل و بریده و حُذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شرکت نمودند.(۵) جنازه را در تاریکى شب، آهسته آهسته و در سکوت مطلق به جانب قبر حرکت داد تا مبادا منافقین بفهمند و از دفن مانع شوند و جنازه را کنار قبر بر زمین نهادند، على علیه السلام خودش بدن نازنین همسرش را داخل قبر گذاشت با عجله ى تمام، خاک بر قبر ریختند و على علیه السلام از ترس دشمن قبر فاطمه را با خاک یکسان نمود صورت هفت یا چهل قبر تازه در نقاط مختلف بقیع درست کرد تا جاى حقیقى آن شناخته نشود.(۶) مراسم دفن در کمال خفاء و پنهانى و با سرعت انجام یافت همین که على علیه السلام از دفن فارغ شد، غم و اندوه فراوان بر او هجوم آورد و احساس کرد که سخت تنها شد. هم بى پیغمبر و هم بى فاطمه، همچون کوهى از درد، بر سر خاک فاطمه نشست.

قسمتى از این اقدامات ، براى آن بود که طبق وصیت زهرا(سلام الله علیها) مخالفان در مراسم تشییع ، نماز و خـاک سـپـارى او حـاضـر نشوند. اما آثار ظاهرى قبر را چرا از میان برده اند؟ چرا پس ‍ از خاک سـپـارى ، صـورت هـفت یا چهل قبر در گورستان بقیع ساخته اند؟ چرا این همه تلاش در پنهان داشتن مزار او شده است؟ اگر در سال چهلم هجرى ، فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) قبر پدر خود امیرمؤمنان(علیه السلام) را از دیده مردم پنهان کردند، از بى حرمتى مخالفان مى ترسیدند. آیا وضع مدینه در سه ماه پس از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز چنین بود؟!آیـا عـلّت هـمان نیست که آن حضرت در آخرین سخنانش به زنان مهاجر و انصار بیان کرد؟ او مى خـواسـت دور از چشم ناسپاسان و حق ناشناسان و غاصبان به خاک سپرده شود و حتى نشان او هم از آنـان پـنـهان باشد تا با این اقدام ، براى همیشه نارضایتى خود را از مخالفان ولایت اعلام کند.حـاکـمیت نیز به اهمیت این اقدام واقف بود و سعى کرد آثار آن را خنثى کند. ولى با مقاومت امیرمؤمـنـان (علیه السلام) روبـه رو شـدنـد. امـام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتى فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به شهادت رسید، عـلى (علیه السلام) او را غـسـل داد و کـسـى جـز فـرزندان فاطمه ، فضّه و اسماء حضور نداشت . آنان بر فاطمه (سلام الله علیها) نماز گزاردند و او را به خاک سپردند. روز بعد، مردم مدینه در بقیع جمع شدند و صـورت چـهل قبر را دیدند. نتوانستند قبر دخت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را تشخیص دهند. از این رو، یکدیگر را مـلامـت کـردنـد کـه : پـیامبرتان تنها یک یادگار داشت . او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد. بـدون آنـکـه شـمـا حـضـور پـیـدا کـنـیـد و بـر او نـمـاز بـخـوانـیـد و حـتـى محل قبر او را نیز نمى شناسید.

بنابر بعضی روایت‌ها خلیفه اول و دوم از جمله کسانی بودند که چون صبح شد به درب خانه علی ـ علیه السّلام ـ آمدند برای تشییع جنازه، که مقداد ندا داد که دیشب حضرت زهرا- سلام الله علیها- به خاک سپرده شده‌است، این دو تن به شدّت خشمگین شدند و بر علی ـ علیه السّلام ـ اعتراض کردند.برخى از سران حکومت غاصب گفتند: زنان بیایند و قبر را نبش کنند تا بر او نماز بگزاریم و او را دوبـاره بـه خـاک بـسـپـاریـم . وقـتـى خـبـر بـه امام على (علیه السلام) رسید، لباس رزم پوشید و درحـالى کـه از خـشـم چـشـمـانـش سـرخ شـده بـود، ذوالفـقـار را حمایل کرد و به بقیع آمد و مانع آنان شد.امـامـان مـعـصـوم (علیهم السلام) نـیـز بـه رغـم آگـاهـى از مـحـل قـبـر، آن را آشـکـار نـسـاخـتـنـد و ایـن راز تـا ظهور منتقم و منجى بشریت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) همچنان مخفى خواهد ماندعمر، پیش آمد و گفت : ما قبر را نبش مى کنیم .

امـیـر مـؤمـنـان (علیه السلام) پیراهن او را گرفت و او را بر زمین کوبید و فرمود: اگر حق مرا گرفتید و چـیـزى نگفتم ، براى آن بود که ترسیدم مردم مرتد شوند و از دین برگردند. اما در مورد قبر فـاطـمـه ! سوگند به خدایى که جان على در دست اوست ، اگر به خاک فاطمه دست دراز کنید، زمـیـن را از خونتان سیراب مى کنم ! آنان با مشاهده مخالفت و تهدید امیرمؤمنان (علیه السلام)، از این کار چشم پوشیدند.(۷)پـنـهـان داشـتـن قـبـر دخـت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، با هدف اعلام نارضایتى و اعتراض آن حضرت نسبت به متجاوزان بود.
بـنـابـرایـن از ابـتـکـارات حضرت زهرا(سلام الله علیها) در راه دفاع از ولایت و اعلام نارضایتى از مخالفان، وصـیـت بـه مـخـفـى مـانـدن قـبـرشان بود. ایشان با وصیت خود خواست اعتراض همیشگى اش را نسبت به غاصبان خـلافـت اعـلام کـنـد و بوسیله ى طرح این نقشه آخرین ضربه را بر حریف وارد ساخت و یک سند زنده و محکمى براى مظلومیت خودش و جبارى دستگاه خلافت براى همیشه باقى نهاد. همچنین هر مسلمانى در صدد برمى آید بداند قبر دختر عزیز پیغمبر اسلام در کجاست. وقتى شنید که جاى قبر معلوم نیست. خواهد پرسید: چرا؟ در جواب مى شنود که خود زهرا (علیهاالسلام) وصیت نموده که قبرش مخفى بماند. آنگاه خود آن شخص علت قضیه را درک مى کند و مى فهمد که از دستگاه خلافت وقت، ناراضى بوده و جنازه ى او در محیط خفقان آورى دفن شده است. آنگاه فکر مى کند که مگر ممکن است دختر محبوب پیغمبر اسلام با آن همه فضائل و کمالات، از خلیفه ى پدرش ناراضى باشد و خلافت او صحیح باشد؟! چنین امرى امکان ندارد. پس معلوم مى شود که خلافت او غاصبانه و بر خلاف نظریه ى پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) و خانواده اش بوده است.امـامـان مـعـصـوم (علیهم السلام) نـیـز بـه رغـم آگـاهـى از مـحـل قـبـر، آن را آشـکـار نـسـاخـتـنـد و ایـن راز تـا ظهور منتقم و منجى بشریت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) همچنان مخفى خواهد ماند.

پی نوشت ها:

۱٫ بحار الأنوار: ج ۴۳، ص ۱۹۹٫

۲٫ طبرى، ذخائر العُقبى: ص ۵۳، چاپ قاهره، سال ۱۳۵۶، و استیعاب: ص ۷۵۱٫

۳٫ سنن بیهقى: ج ۶، ص ۳۹۶ مقتل خوارزمى، مقتل الحسین، ص ۸۲٫

۴٫ انساب الأشراف، ج ۱، ص ۴۰۵٫

۵٫ بحار الأنوار: ج ۴۳، ص ۱۸۳٫

۶٫ البدایه والنهایه: ج ۵، ص ۲۸۵ و مناقب ابن شهر اشوب: ج ۳، ص ۳۶۳ و بحار الأنوار: ج ۴۳، ص ۱۸۳٫

۷٫ بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۱۷۱ .


 

* زندگی امروز با حضرت زهرا(سلام الله علیها)

مکتب فاطمه (سلام الله علیها) مکتبی اعجازآمیز است. مکتبی است که تمام آثار درخشان پدید آمده از این مکتب، حیرت آدمی را بر می انگیزاند. هر بُعد و جنبه ای از حیات فاطمه (سلام الله علیها)که مورد مطالعه قرار می گیرد، نکته آموزنده و هدایت کننده و شگفت آوری دارد. برکات آن بر همه افراد نازل است و بر امتی که خواستار رهایی است نازل تر. چه بسیارند درس هایی که از زمینه های مختلف زندگی فاطمه (سلام الله علیها)حاصل می شود و مسلمانان با استفاده از آنها، می توانند راه حیات را برای خود هموار سازند. از مسایل درس آموز حیات فاطمه (سلام الله علیها)، مسأله همسرداری و خانه داری اوست. بنای زندگی ویژه ای که اساس آن مبتنی بر اهداف و مقاصد انسانی و الهی، انس و صفا، تکمیل و تکامل، خلوص و وحدت بوده است و ثمره آن رشد طرفین، تولید نسل و گزینش بر اساس کفویت ایمانی و اخلاقی و برتری یکی بر دیگری در ردیف افسانه هاست.

خانه فاطمه (سلام الله علیها)

نخست از خانه فاطمه (سلام الله علیها)حرف بزنیم، جایی که او و علی (علیه السلام)در آن زندگی کرده اند و گل های بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدت های زیاد، آن ها در اطاق اجاره ای زندگی را سرکرده اند که دور از خانه پیامبر بود. بعدها رسول خدا با یکی از صحابه سخن گفت و خانه اجاره ای آن ها را به محلی نزدیک تر به خود آورد و سال ها گذشت تا آن ها خود صاحب خانه ای و حجره ای کوچک شدند. این خانه که در کنار خانه پیامبر بود و بیش از یکی دو متر با آن فاصله نداشت، خانه ای بود کوچک و محقر، فرش آن شامل حصیری بود که تنها نیمی از اطاق را می پوشاند و نیم دیگر با شن نرم مفروش بود. درب آن یک لنگه ای و معرف فقر اهل خانه. در این خانه فاطمه (سلام الله علیها)با علی (علیه السلام)هم راز و بهتر بگوییم هم بند و هم سلول بود. از دیدی محلی برای زندگی و مسکن است، از سویی دیگر کارگاهی است برای کارهای دستی فاطمه (سلام الله علیها) که برای کمک معاش و یا در بسیاری از موارد برای خدمت به فقرا و مساکین انجام می گرفت و از جهتی مرکز آمد و شد یاران علی (علیه السلام)، دوستان فاطمه (سلام الله علیها)، زنان مسأله دار و هدایت خواهی بود.
فاطمه (سلام الله علیها)این خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود، نه تنها برای فرزندان خود، بلکه برای زنان مسلمان که سوالات مذهبی خود را از او می پرسیدند. آن را کانون مقدسی ساخته بود که اعضای خانه آن را سنگری دانسته، پناه و سکون خود را درآن جا می جستند. این کانون مطمئن ترین محل آرامش و پناه علی (علیه السلام) بود.

اهمیت خانه داری

فاطمه (سلام الله علیها)از کسانی نبود که خانه داری را کاری کوچک بشمرد و یا خانه را به شوق اداره و منصبی ترک گوید و یا آن را محل و مرکزی برای بلند پروازی خود قرار دهد. او به این نکته آگاه بود که کانون خانوادگی و اداره آن کمتر از اداره یک کشور نیست و حتی پایه کشورداری به حساب می آید. و هم می دانست و از زبان پیامبر شنیده بود که خدمت در خانه و خانه داری دارای اجر و حسنه است، حسنه ای که هیچ کاری از زن با آن برابری نمی کند. روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن در چه حالی به خدا نزدیک تر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند. فاطمه (سلام الله علیها)این سخن را شنید و پیام فرستاد: «زن در حالی به خدا نزدیک تر است که ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود. »او می دانست که خانه سنگر است، پایگاه اجتماعی اعضا است، همانند یک نهاد اجتماعی گران قدر است و کاری برای زن از نظر ارزشمندی معادل خانه داری نیست. بدین سان، هم خود را به خانه داری نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت فرزند را در آن به وجهی نیکو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگی نداشت و زیر بار وظایف آن شانه خالی نمی کرد. مرکزیت خانه اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدلی با علی (علیه السلام)و مهرورزی به اهل خانه بود و حاصل چنین اقدامی، فاطمه (سلام الله علیها) را بیش از پیش محبوب کرد و او را راضی به این تقسیم کار پیامبر بود که کار درون خانه از آن او و کار بیرون خانه از آن علی (علیه السلام) باشد و خدای را بر این امر سپاس گزار و شاکر بود.

مسئولیت در خانه

او به فرموده رسول گرامی اسلام، رییس خانه بود. کدبانویی مجرب که گویی تمام دوره های مدیریت خانواده را گذرانده و به وظایف خود نیکو آشنا بود. مسئولیتش سنگین بود، در آن روزگار دشوار؛ آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر می رسید:
ـ سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه ای که مرکز آمد و رفت است و چند کودک خردسال درآنند.
ـ تربیت و اداره و نظافت و سرپرستی فرزندان که آن هم کاری اندک و آسان نیست.
ـ پیشه وری و صنعت گری چون بافتن پیراهن برای فرزندان و یا پشم ریسی برای کمک به معاش.
ـ آسیاب کردن گندم یا جو با دستاس که رسول خدا فرموده: «دست فاطمه (سلام الله علیها)در این راه زخمی شده است. »
ـ آوردن آب از بیرون که در آن روزگار این هم مشکلی برای فاطمه (سلام الله علیها)بود و خانه ها آب نداشتند.
ـ هدایت و سرپرستی زنان جدیدالاسلام که از برکت فاطمه (سلام الله علیها)هدایت می شدند.
و بالاخره کارهای دیگری که هر زنی بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه می دوند ولی باز هم کارشان نیمه کاره می ماند. برای تهیه مختصر غذایی آن هم وقت می گذراند ولی باز هم مطبوع طبع آن ها قرار نمی گیرد. درک سنگینی مسئولیت او میسر نیست، مگر آن گاه که آدمی خود در شرایط آن قرار گیرد.

سکون خانه

خانه فاطمه (سلام الله علیها)از آن خانه هایی است که خدا خواسته نام او در آن جا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. طبیعی است که چنین خانه ای نمی تواند مرکز آشفتگی و هرج و مرج باشد. نخستین چیزی که باید در آن حضور داشته باشد سکون و آرامش است و فاطمه(سلام الله علیها) سعی داشت چنین کند. او می داند که ترقی و عظمت شوهر، کوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زیادی مرهون زندگی آرام و ساکن او در محیط خانه است و خانه باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بنشیند، درست نقشه بکشد و درست طراحی کند و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد. خانه باید در سکون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتی کرده و مشقات بیرون را از تن به در نماید.
خانه فاطمه (سلام الله علیها)برای علی(علیه السلام)چنین وضعی داشت. علی (علیه السلام)در کنار زهرا(سلام الله علیها)احساس آرامش می کرد و حتی هرگاه که از حوادث و مشکلات زندگی به ستوه می آمد به سنگر خانه پناه می برد و در آن جا کمی با فاطمه (سلام الله علیها)سخن می گفت و تجدید قوا می کرد و از نو سرگرم کار و تلاش و مبارزه می شد و این امر در سراسر زندگی علی (علیه السلام) وجود داشت، حتی پس از وفات فاطمه (سلام الله علیها) و در سر مزارش.

گرمی و روشنایی کانون

فاطمه (سلام الله علیها)در محیط خانه چون ماهی درخشان بود که نور وجودش، کانون خانه و دل علی (سلام الله علیها)را روشن می کرد. او مصداق این آیه قرآن بود که : «او روشنی بخش خانه بود، دیدارش رنج ها و غصه ها را از دل می زدود(۱)». علی (علیه السلام)خود فرمود: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و غصه ام زدوده می شد. (۲)»
فاطمه (سلام الله علیها) کانون خانواده را گرم می داشت، علی (علیه السلام) و فرزندان را دل به این خوش بود که در کنار فاطمه اند و در آن کانون اند. از دیدی، او چون شمعی بود که پروانه ها را به دور خود جمع کرده، به آن ها گرمی و نور می داد. خانه اش کانون انس و صفا بود. اعضای خانه با هم انس و آشتی و معاونتی داشتند و در کمال هم رنگی و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و کتاب او زندگی می کردند. اگر علی (علیه السلام)تصمیمی می گرفت همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (سلام الله علیها)تصمیمی اتخاذ می کرد دیگر افراد خانه با او همگام می شدند و بالاخره فاطمه (سلام الله علیها)در گرم داشتن کانون لطف و عنایت به همسر، رحمت و دلسوزی به فرزندان، مصداق حدیث پیامبر بود که، خیرنسائکم، الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(۳)و مصداق احادیث دیگر رسول چون عفیفه بودن، شوهر دوست و فرزند دوست بودن و ضمن این که او خود ملهم به الهامات الهی بود.

اصل ساده زیستی

روزی پیامبر وارد منزل فاطمه (سلام الله علیها)شد، دخترش را دید که روی زمین نشسته با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته و با دست دیگر با آسیاب دستی گندم ها را آرد می کند، اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و فرمودند: «دخترم، تلخی ها و مشکلات دنیا را به یاد شیرینی و سعادت بهشتی بر خود گوارا ساز. »
ساده زیستی و ساده پوشی و زندگی با روح و صفا، سبک و سیره فاطمه (سلام الله علیها)بود و بر دوری گزیدن از اسراف کاری و زندگی در اسارت تجملات اصرار می ورزید؛ چرا که زندگی پر زرق و برق و تجملی به جای این که انسان را به نیک بختی و آزادی و آزادگی و آرامش خاطر برساند او را به انواع قید و بندهای بیهوده گرفتار می نماید.

اصل فروتنی و مدیریت پذیری

حضرت فاطمه (سلام الله علیها)در پاسخ درخواستی از سوی حضرت علی (علیه السلام)می فرمایند: «خانه، خانه توست، زنان همراه مردان هستند و من در هیچ کاری با تو مخالفت نمی کنم. »
با این که حضرت (سلام الله علیها)در ابعاد گوناگون زندگی ممتاز و هم سنگ امیرمؤمنان بودند و از لحاظ موقعیت معنوی و جایگاه اجتماعی و خانوادگی نیز همانند ایشان بودند. اما نه تنها در قلمرو زندگی به ویژه خانه و خانواده خود را با همتای خویش هماهنگ و همراه می کردند، بلکه در شرایط حساس و سرنوشت ساز از دیدگاه و موضع خویش به احترام آن حضرت گذشت می کردند.

اصل عشق و صمیمیت در خانواده

آن بانوی بزرگوار، در همه ابعاد زندگی، به ویژه در زندگی مشترک الهام بخش و در رابطه با حقوق دیگران، سیره اش وفا و وفاداری بود. چرا که ایشان رهروان خویش را بر این اندیشه رهنمون می کردند که وقتی میان دو جوان پیمان زندگی مشترک بسته می شود، زندگی انفرادی آنان به یک زندگی اجتماعی تبدیل می گردد و امضای این پیمان مقدس و انسانی بدان مفهوم است که آن دو انسان با هم پیوند می بندند تا پایان زندگی یار و یاور و وفادار یکدیگر و رفیق راه هم باشند. خود حضرت نیز در این رابطه می فرمایند: «ای پسر عمو! از روزی که با تو زندگی کرده ام نه به تو دروغی گفته و نه خیانتی کرده و نه با تو مخالفتی ورزیده ام. »

اصل همسرداری

حضرت فاطمه (سلام الله علیها)می فرمایند: «وای به حال زنی که شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال کسی که همسرش از او خشنود باشد. »سیره فاطمه (سلام الله علیها)در زندگی مشترک، رعایت دقیق و ظریف حقوق و حرمت همتای زندگیش بود. از این رو کسی که انتظار دارد حقوق و حرمت او از سوی دیگران رعایت گردد و شخصیت و کرامت او گرامی داشته شود، خود باید حقوق و حرمت دیگران را پاس دارد.

اصل برنامه ریزی در خانواده

حضرت فاطمه (سلام الله علیها)سمبل نظم و انضباط، نمونه ظرافت، دقت و تدبیر بود. ایشان بر این باور بود که دینداری و دین باوری راستین، پای بست بودن به حساب و کتاب، قانون و مقررات و داشتن نظم و برنامه در زندگی می باشد.

اصل همکاری و کمک کاری

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در تنگنا، خستگی و دشواری زندگی بود، ولی چنان نبود که شوهری خودخواه و تن پرور داشته باشد که این همه کارها و تلاش ها را وظیفه خاص زن بداند و کمک کارش نباشد. نه، علی(علیه السلام) چنین مردی نبود. او در کار و تلاش مردانه اش کمتر از فاطمه (سلام الله علیها)نبود. چه بسیار از کارهای خانه را او انجام می داد. حتی با فاطمه (سلام الله علیها)می نشست و گندم آسیاب می کرد و حتی در مواردی نان می پخت، رسیدگی به امور بیرون، تهیه نان برای چنان خانواده ای با فرزندان متعدد، آن هم کار و اشتغالی مشروع، آب کشی برای مزرعه و درختان، کار فردی برای آبیاری درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگیری از بینوایان، بردن نان و آذوقه برای دردمندان، عبادت رسمی و حضور در عرصه های سیاسی خود کاری بس وسیع و پردغدغه بود. در عین حال هرآنگاه که از کار روزمره فارغ می شد و به خانه می آمد با همان بدن خسته به کمک فاطمه (سلام الله علیها)می شتافت. اصلاً یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده ها تعیین حدود مسئولیت افراد در خانواده است. با تقسیم کار، عدالت اجتماعی در محیط کوچک خانواده سعادت می آفریند. تفاهم و تعاون دو اصل لازم اخلاقی در تشکیل و پایداری سالم نظام خانوادگی است.
از دیدگاه اسلام مرد حق ندارد همسر خویش را به چشم یک خدمتکار بنگرد و کارهای خانه را وظیفه واجب او بداند. این صفا، ایثار، صمیمیت، رأفت و عطوفت زن است که زمینه پذیرش کارهای طاقت فرسایی، چون: خانه داری، فرزندداری و همسرداری را پدید می آورد. از این رو اسلام مرد را موظف می کند که همچون گلی پربها از همسر خویش مراقبت کند. اما گذشته از این صحبت ها، آیا من و شمای مادر و همسر که امروز کار و فعالیت در اجتماع و جامعه، جزء جدایی ناپذیر زندگی مان شده، چقدر به خانه و همسر و فرزندانمان می رسیم. اگر واقعاً درجه اهمیت و اولی را به خانه داری و همسرداری و فرزندپروری که وظیفه اصلی ماست داده ایم و به کار بیرون مان هم می پردازیم که عادلیم و خوش انصاف و حق هم همین است که همسرمان برتر از یک گل از ما مراقبت و نگهداری و حفاظت نماید. اما اگر نه، کار خانه را ننگ و عار می دانیم و فراموش کرده ایم که برای چه ازدواج کرده ایم و قرار نیست فرزندانی بی ادب و بی تربیت تحویل جامعه بدهیم و می بایست اول به نیازهای همسر و فرزندانمان که هم حق طبیعی آن هاست و هم به واسطه برآوردن این نیازها در درجه اول این خودمان هستیم که به آرامش می رسیم، لازم است در نظریات و باورهایمان پالایش کنیم و با تفکر و تأمل، به خود برسیم و به زن بودنمان. زنی که کرامت و شرافت و بزرگی اش برتر است که از دامن زن، مرد به معراج می رود…

پی نوشت ها :

۱ ـ ۱۹/انسان
۲ ـ مناقب خوارزمی /ص۲۵۶٫
۳ ـ نهج الفصاحه.

منابع
۱ ـ در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)دکتر علی قائمی
۲ ـ جامی از زنان کوثر، استاد محمد تقی مصباح یزدی.
۳ ـ نهج الحیاه.
۴ ـ بحارلانوار.
۵ ـ بیت الاحزان.
۶ ـ دلائل الامامه.
۷ ـ فرهنگ فاطمه.
۸ ـ سیری در سیره ریحانه پیامبر.
۹ ـ بانوی نمونه اسلام.
منبع : ماهنامه موج عصر شماره ۱۳ و۱۴


* متن زیارتنامه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ

صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ

أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ

إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏

أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏

مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏ مُبْغِضٌ لِمَنْ

أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً

ترجمه زیارت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید
و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مى‏کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او
و آلش باد براى ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود
پس ما درخواست مى‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید
تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاک سازد
سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پیغمبر خدا
سلام بر تو اى دختر حبیب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا
سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امین خدا سلام بر تو اى دختر بهترین خلق خدا
سلام بر تو اى دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا
سلام بر تو اى دختر بهترین خلق سلام بر تو اى سیده زنان عالم از اولین و آخرین
سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا
سلام بر تو اى مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت
سلام بر تو اى صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدى
سلام بر تو اى آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى
سلام بر تو اى صاحب فضیلت‏و پاکیزه صفات سلام بر تو اى انسیه حوراء
سلام بر تو اى ذات متقى پاک گوهر سلام بر تو اى آنکه به الهام خدا دانا بودى
سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) که حق تو را غصب کردند
سلام بر تو اى ستم کشیده و مقهور دشمنان دین
سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد
درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد
گواهى مى‏دهم که چون تو از جهان رفتى با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودى و هر که تو را مسرور و شاد ساخته
رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته
و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده
و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است
و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته
و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است
زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى
خدا را گواه مى‏گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضى هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید
بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید
ناراضیم از هر که شما از او ناراضى هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا کافى است
که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.
خدا را گواه مى‏گیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مى‏گیرم و فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما
و دشمنم با دشمنان شما و با هر که محاربه کند با شما محاربم
من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم
و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم
گواهى مى‏دهم که دین همان است که آنها راست و حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند
و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند و از ملامت لائمان نیندیشیدند
و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و فرزندانت که امامان پاک گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش
و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقواى پاکیزه روح
که از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاک گوهر با رشد و هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب
و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند
اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست
تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست که خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبیب حضرت مصطفى و قرین حضرت مرتضى
و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد
و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى
و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بیاویختى
پروردگارا درود فرست بر او درودى که مقامش نزد تو بیفزاید و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و کرامتى