اجتماعی » اخبار » فرهنگ و هنر
کد خبر : 11864
دوشنبه - ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۲

اظهارات جالب دختر حسین پناهی در مورد پدرش/ پدرم بیشتر شاعر بود تا بازیگر+تصاویر

حسین پناهی دژکوه در ۶ شهریور ۱۳۳۵ (یا به روایتی ۱۳۳۹) در روستای دژکوه از توابع شهر سوق (شهرستان کهگیلویه) در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفت.   بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و […]

اظهارات جالب دختر حسین پناهی در مورد پدرش/ پدرم بیشتر شاعر بود تا بازیگر+تصاویر

حسین پناهی دژکوه در ۶ شهریور ۱۳۳۵ (یا به روایتی ۱۳۳۹) در روستای دژکوه از توابع شهر سوق (شهرستان کهگیلویه) در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفت.

 

بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود.از حسین می پرسد که فضله ی موشی داخل روغن محلی اش که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است، ولی این را هم می دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.

 

بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.

پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند.
با پخش نمایش دو مرغابی درمه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش های تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.

به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعربود. و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد،این مجموعه ی شعر تا کنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.
وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.

حسین پناهی

برای آشنایی بیشتر با شخصیت بزرگ و ناشناخته حسین پناهی  چند کلامی با آنا پناهی دختراین هنرمند هم استانی همصحبت شدیم که در زیر می توانید بخوانید:

۱- لطفا خودتان را معرفی کنید وبگویید چه رشته ایی درس خواندید ؟ودرحال حاضرکجا شاغل هستید؟

آنا پناهی هستم و متولد ۱۳۵۹ و فلسفه ی غرب خواندم.ودرصدا وسیمای تهران مشغول به کار هستم.
۲ـ حسین پناهی را در یک جمله خلاصه کنید؟
” مردی که هیچ کس نبود
و تو گویی اگر نمی بود جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود چون آن درخت
که زیر باران ایستاده است
نگاهش کن “
آنا پناهی در گفت و گو با ایل بانو
۳ـ بسیاری عقیده دارند حسین پناهی بعداز مرگش شناخته شد و معلوم شد چه گوهر گرانبهایی را در عرصه ی فرهنگ و هنر از بین ما رفته ، نظر شما چیست؟
  به نظرم حسین پناهی همیشه حسین پناهی بوده ولی این ماییم که بر طبق عادتی غلط انسان ها را بعد از مرگشان مورد توجه قرار می دهیم .
حسین پناهی قبل از مرگش بیشتر به عنوان یک بازیگر شناخته شده بود تا یک شاعر. بازیگری با بازی های خاص و شخصیتی گنگ و پیچیده . من فکر میکنم دلیل همین پیچیدگی و گنگ بودن داشتن پشتوانه ایی شاعرانه و نگاهی عمیق و فلسفی است. وجهه ی شاعرانه او بعد از مرگش بیشتر مورد توجه قرار گرفت به خاطر چاپ آثاری بیشتری از او.
آنا پناهی
۴-ـنظر شما در مورد نمایشگاه کتاب که چند وقت پیش در استان دایر شد وشما هم در آن حضور داشتید چیست؟و چه شد که با نام آنا پناهی و آثار حسین پناهی در این نمایشگاه حضور یافتید با توجه به عدم حضور شما در نمایشگاه های قبلی ؟
قبل از هر چیزدرمورد نمایشگاه استانی باید بگویم که قبل از اینکه در نمایشگاه حضور پیدا کنیم در مورد اینجا از چند ناشری که سالهای قبل حضور داشتند سوال کردیم و آنها از استقبال و حضور خوب هم استانی هایم گفتند و این برای من خیلی مهم و خوشحال کننده بود .
اسم انتشارات ما “آناپنا” است و در حیطه ی شعر و ادبیات کار می کند. من ناشر آثار حسین پناهی نیستم و فقط دوست دارم در حفظ و نشر و اشاعه ی اندیشه ی حسین پناهی کاری بکنم. ولی طبیعتا توقع دیگران هم این خواهد بود که وقتی به غرفه ای مراجعه می کنند که مربوط به دختر حسین پناهی بتوانند همه ی آثار ایشان را از آنجا تهیه کنند. و من هم همه ی آثار پدرم را از دیگر ناشران  و در غرفه ی آناپنا داشتم.
آنا پناهی در گفت و گو با ایل بانو
۵ـ استقبال مردم در کشور و استان کهگیلویه و بویر احمد از آثار حسین پناهی چگونه است ؟
استقبال مردم از آثار حسین پناهی چه دراستان و چه در کل کشور همیشه خوب بوده و پدرم همیشه و همیشه ازاین استقبال و شور و شوق مردم در مورد آثارش به عنوان پشتوانه ایی با عشق یاد می کرد.
۶ـآنا پناهی یکی از اشعار پدرش را برای ما بخواندوبرداشتش از مفهوم این شعر را بیان کند؟
سلام
خداحافظ
چیز تازه اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بل باز شود این در گمشده بر دیوار
شما را یاد چه چیزی می اندازد؟
اینکه امروزه خیلی از ارتباطات ما در حد سلام و خداحافظی کوتاه خلاصه می شود و بدتر اینکه از
هیچ های سوء تفاهم برای خود و بین خود و دیگران دیواری ساختیم که گشودنش کار آسانی نیست چون نمی خواهیم .
آنا پناهی در نمایشگاه کتاب یاسوج
۷ـ به نظر شما چه چیزی باعث شد تا مردم اینگونه با حسین پناهی ارتباط برقرار کنند؟
اینکه حسین پناهی همیشه خودش بود و اینکه حسین پناهی همیشه روح سادگی و صداقت روستای اش را حفظ کرده بود  و خودش را تافته ی جدا بافته نمی دانست. خودش را از مردم می دانست و همیشه به نظر آنها نهایت احترام را می گذاشت و برایش بسیار بسیارمهم بودند.
۸ـ کدام اثر حسین پناهی را بیشتر دوست دارید؟
همه آثار پدرم را دوست دارم . چون می دانم و دیدم که به خاطر اعتقاد داشتن به نوشته هایش چقدر رنج کشید و هیچ چیز و هیچ کس نتوانست روی او تاثیر بگذارد و او همیشه حسین پناهی بود و ماند.
ولی تئاتر دو مرغابی در مه را خیلی دوست دارم چون در شخصیت  الیوت این نمایشنامه سردرگمی و سرگشتگی و تنهایی و خاص بودن حسین پناهی را به وضوح می توان دید و اینکه چطور حسین پناهی در شخصیت الیوت با تمام سادگی و صداقتش و انباشتی از دانسته گی، جهان پیرامونش را تحلیل میکرد .
آنا پناهی وهمسرش به همراه آقای طاهری از پیشکسوتان فرهنگی استان در نمایشگاه کتاب یاسوج
۹ـ اگر حسین پناهی زنده بود الان به او چی می گفتید که دوستش دارید ؟
حرفهای زیادی برای گفتن و درد دل های فراوانی دارم.که به شما هم نمی توانم بگویم تر جیح می دهم فقط با پدرم دردل کنم .
۱۰-چند فرزند دارید؟وهمسر شما اهل کجاست؟
یک فرزند پسر دارم به نام مانی که ۹ سال دارد.همسرم اهل کهگیلویه هستند.
۱۱ـ حرف پایانی ؟
” دنیا زشتی کم ندارد
زشتی های دنیا بیشتربود
اگر آدمی بر آنها دیده بسته بود
اما آدمیچاره ساز است”