اصلا من نمی دونم چرا هر مسئولی صبح از خواب بیدار میشه یه تکونی به خودش میده یه تکونم به میدون فجر ؛ اصلا نمی فهمم این چه کاریه، دوتا قو چند ساله یه لنگه پا وایسادن میدون قائم کسی نیست هیچی بهشون بگه، نه گیر میدن بهشون، نه نسبت شون رو می خوان؛ حالا اون وقت هر روز به نحوی میدون فجر موجودیت خودشو تغییر میده بطوری که صبح مارپیچ ارشمیدسه عصر که میای همه چی رو ورداشتن دو تا بنفشه استرالیایی سمی کاشتن.
بعضی وقتا این میدون فجر با آدم حرف می زنه ( بماند چه کردند این به حرف امد) میگه من اصلا گل و آبشار و قو نخواستم هفت سینم پیشکش تون فقط ولم کنین، ما نخوایم خوب بشیم باید کی رو ببینیم….
واقعا دلم سوخت یعنی اینطوری که میدون فجر داره هر روز مدل عوض می کنه بنظرم تا سال نشده تغییر کاربری میده واگذار میشه به بخش خصوصی یا دو تا بنر می زنن قضیه رو تموم می کنن.
مثل این آتشکده خودمون که میراث جان فرنگی اونو گل گرفته ببخشید گج کاری کرده ، آقا لا اقل این معتادان عزیز به ابنیه تاریخی علاقه نشون می دادن این دیگه چه نوعشه آخه!! یا همین دکل ارش رو یه میدون پیدا کنین بزارین تا شبونه نبردنش، اسم و فامیلشو که تاریخ بود تو روز روشن ورداشتن این که یه مجسمه بیش نیست.
بگذریم، یعنی می خواستم بگم که هر چی هراز شانس آورد این فضل الله نوری کم شانسی آورد، هراز که رد میشی خیابون شانزه لیزه ، همه بنز، فقط فست فود، آب میوه، سنگ فرشا توپ، ادم فقط یاد شکمش می افته حالا خیابان نور پیاده روهاشم که همه موج مکزیکی می رن و شما بخواین پیاده رویی کنین ناگهان از چاله و چاه سردر میارین، انقدر سمساری داره که یاد مبل پارتون و یخچال خراب و ام پی تری بدبختیاتون می افتین.

این خیابون ها حتی آب و هواشون هم فرق می کنه مثلا من و سوسن و اکرم تو خیابون هراز ناخودآگاه میشیم من و سوزی و اکی تازه همه میبیننمون میگن شاخا که توجاده نور ، گولاخا صدامون میکنن، همه اینا به کنار من باید برای نامزدم سه بار آئورت و پانکراس مو در بیارم تا بفهمه دوسش دارم، اماجاده هراز بهش میگم خنگ جان کجا بودی اشک تو چشاش جمع میشه میگه من لیاقت این همه خوبی هاتوندارم، حتی اگه پیش مشاور هم بری بدونه جاده نور می شینی برات اب ولرم و شیر و گلاب نسخه پیچی میکنه و برای هراز گل رز و شمع و موسیقی کلاسیک، همین اب و هوا باعث میشه،مرغ هاتو جاده هراز ترجیح بدن دو زرده تخم بزارن، یا باروناش همیشه دو نفره و عاشقونه اس ولی تو جاده نور همش شلاب میاد، اگه یه اماری هم بگیرین متوجه میشین ۹۰ درصددهه شصتی ها تو جاده نور به دنیا امدند و مابقی دارن ادای اونا رو درمیارن ، البته یه سریایی هم هستن که اگه تو مرز گوگوریو و یان زندگی می کردن وضعیت بهتری داشتن چرا که این طفلیا بخوان خونشون رو بفروشن جاده نور محسوب میشه، بخوان همونو بخرن میشه جاده هراز، تنها چیزی که بالاشهر پایین شهر نمی کنه و تبعیض نمیده سگهای بی خانمان( البته مراقب باشین سگ های بی خاندان صداشون نکنین چون اینا خانواده دارن و خیلی حساسن ولی بخاطر یکسری مشکلات شخصی فرار کردن) هستند که دمشون گرم همه جا سرو کله شون هست، فقط موندم چرا جاده نور ببینتتون می خواد گاز بگیره ولی تو هراز یه جوری نگاه میکنه که انگار بغل میخواد.

یادداشت: نرگس فیروزی مقدم