وقتی از هنر اسلامی نام می بریم معمولا به پدیده ای اشاره می کنیم که در جوامع اسلامی به نام هنر شناخته میشود و در آن نه لزوما توسط مسلمانان رواج داشته است که اغلب با تعالیم اسلام مطابقت نداشته ولی تحت تاثیر فرهنگ آن جامعه بوده است.

در واقع به آن دسته از مفاهیم و موارد هنری که در درون جوامع اسلامی و تحت تاثیر عوامل منطقه ای و فرهنگ بومی به وجود آمده هنر اسلامی گویند.

هنر اسلامی بیشتر از منابع رومی، مسیحیت و بیزانس تاثیر گرفته است که در آیات قرآنی و تعالیم پیامبر اسلام به موارد کمی درمورد هنر بر مـی خوریم .

بعضی از هنر ها به دلیل ایجاد شبه بت پرستی و شرک در اسلام ممنوع بوده و گاها حرام شمرده می شده است مانند موسیقی، نقاشی و مجسمه سازی که به دلیل این ممنوعیت هنرمندان به توسعه ی سبک های انتزاعی از هنر همچون خوشنویسی ، نقوش هندسی و یا اسلیمی و معماری‌روی آورده اند.

هنر اسلامی بسیار محدود تر و در خلق مفاهیم هنری بسیار ناتوان تر از هنر مسیحیت یا بودایی است مثلا هیچگونه تصاویر نقاشی یا مجسمه در مساجد دیده نمی شود؛ برعکس کلیساها که تجلی گاه آثار هنری مسیحیت است و عناصر تکرار شونده از قبیل طرح های هندسی و تصاویر غیرواقع گرایانه از گل و گیاه، زیاد به چشم می خورد که به آن اسلیمی گویند.

هنرمندان اسلامی عدم نمایش و خلق دقیق زیبایی طبیعت را نشان فروتنی دانسته و معتقدند که ایجاد کمال زیبایی تنها خاص خداوند است و انسان خاکی را مجوز ورود به حریم کبریایی نیست و همین دیدگاه حاکم و ممنوعیت اغلب هنرهای تجسمی موجب واپس گرایی و تحجر در آنچه هنر اسلامی می نامیم گشته است.

انسان خود می تواند نمادی از آفرینش هستی و زیبایی ها را با رنگ و بوم نقش زند و به میقات با خدای خود بنشیند که تمامی هنر برای رهایی انسان از منیت هاست و رسیدن به الله که خود تمام زیبایی است.امید که بتوانیم در این راه گام های بلند برداریم.

به قلم نیما کوهی