به گزارش پایگاه مازندرانه به نقل از وبلاگ جنگ و زن/

چقدر سخت است حال عاشقی که نمی داند معشوقش نیز هوای او را دارد یا نه!…آقا سیدمجتبی، سلام! می دانیم، همیشه تو ما را دعوت کرده ای اما بگذار اینبار همه ی مایی که می خواهیم به بزم تو بیائیم یک بار هم که شده تو را دعوت کنیم.

آقا سیدمجتبی، سلام!
می دانیم، همیشه تو ما را دعوت کرده ای اما بگذار اینبار همه ی مایی که می خواهیم به بزم تو بیائیم یک بار هم که شده تو را دعوت کنیم.ای همیشه جاویدان، پس از سالها ندیدنت باز دلتنگ و بی قرارت شده ایم و تو بی قرار تر از ما بودی، آنقدر بی قرارِ قرار خود با یار از میان روزهای تقویم پر از تکرار، نزدیک ترین روزها به رمز عملیات یا زهرا(س) را برای وصل انتخاب کردی، حد فاصل عطش کربلای۴ و موعد کربلای۵ و روز تولدت که باز در همان روز تولد یافتی و از بین همه عطر ها شیشه عطر دل انگیز بوی چادر مادرت را برگزیدی، بوی شلمچه ،بوی قتلگاه، و از میان همه مکانها کوچه بنی هاشم، کانال ماهی و سه راهی مرگ را، هیات را ، روضه خوانی ها را!ای سیدِ بی قرارِشهرِ بی قرار ها، تو بر سر قرار رسیدی و ما کماکان بی قرارِ قراری هستیم که به آن نرسیدیم! و تو ماندی و ما رفتیم و تو خواندی و ما سینه زدیم و تو به آنچه خواندی باور کردی و ما از بَر! ای سید روضه های غم بار و حرف های بی شمار و سینه ای خسته و خون بار و روای دل شکسته ی سینه و پهلو و مسمار، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادت سخیف را از این تکرار ، و ازاین خواب حسرت بار ، به رسم مروت بیرون بیاور ای مهربانِ بی تکرار. و باز شهر بوی تو را گرفته است، و باز می خواهیم بیائیم و از تو تبرک بجوییم به رسم بیمارانی که از طبیب شفا طلب می کنند. و چه کس نزدیکتر از شما به طبیب دل بیمار ما، حسین(ع) جانِ بهشت؟!


و به قول خودت: «چقدر سخت است حال عاشقی که نمی داند معشوقش نیز هوای او را دارد یا نه!…»  یادت نرود سید جان که منتظریم ، پنج شنبه ۱۰ دی ماه ۱۳۹۴ ساعت ۱۸، همان مکان همیشگی آخرین قول و قرارهای تو و دوستان آسمانی ات؛ حسینیه عاشقان کربلا ساری….

منبع : رزمندگان شمال