درسال ۱۳۵۲، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانوادهاش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانوادهای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونهای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.
از عوامل مهم دیگر در شکلگیری شخصیت او، نوارها واعلامیههای امام بود که قبل از انقلاب به دست او میرسید.
شهید فهمیده، نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال، کوشا بود که به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود و هرگز به آنها بی احترامی نمیکرد. شیفته و عاشق امام قدس سره بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام قدس سره داشت. او میگفت: امام هر چهاراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم.
هنگام ورود امام قدس سره بهایران به دلیل مصدوم بودن، موفق به زیارت امام قدس سره نگردید، اما پس از بهبودی دراولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد. شهید فهمیده ، یکی از هزاران دانش آموز بسیجی کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در حالی سپری کرد که هر روز آن همراه حادثهای بود که در شکل گیری شخصیت او موثر واقع میشد. او با سرمایه عظمیی از فهم و درک انقلابی واسلامی به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونین شهر قهرمان رسانید و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان زنده تاریخ ثبت کرد.
این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق واستوارخود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت، امام بزرگوارمان از این نوجوان ۱۳ ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسههای بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی وسرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت. امروز شهید فهمیده به حق الگوی شایستهای برای دانش آموزان بسیجی و جوانان و نوجوانان کشور می باشد و یاد آوری این حماسه می تواند یادآور دوران دفاع مقدس و ارزش های والای آن زمان باشد.
عزیمت به سوی جهاد
فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامام قدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز میگردانند و درصدد برمیآیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگر از شهرستان کرج خارج نشود. ولی او رضایت نمیدهد و خطاب به آنان میگوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم. من باید به مملکت خدمت کنم و اضافه میکند: من نمینویسم و اگربنویسم حرفی دروغ زدهام. حتی با تهدید به زندان حاضر نمیشود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا میگیرند.
درهمان روزهای نخست جنگ تحمیلی ، محمد حسین تصمیم میگیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی بجنگد. زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش میافکند. دریکی از بیمارستانهای کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد میکند. یک روز که به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ ۵۰ تومان را به دوستش می دهد واز او میخواهد که نان را بخرد و به منزل آنها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان بهاو میگوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانوادهاش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند و سپس آنها را مطلع کند. دوست او یکی، دو روز بعد خبر را چنین میدهد که:
من رفتم جبهه نگران من نباشید
در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او میشود و با وی صحبت و سعی میکند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمیشود. شهید فهمیده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور میرساند و هرچه تلاش می کند که همراه گروه یا دستهای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکدهافسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود واز او می خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع میکند، اما شهید فهمیده، آن قدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد میکند که برای یک هفتهاورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراین مدت کوتاه هر کاری که پیش می آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را درهمه کارها نشان میدهد.
درهمین مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستی که درآن جا پیدا کرده بود، یعنی محمد رضا شمس ، هر دو مجروح می شوند وآن دو را به بیمارستان منتقل می کنند و علی رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر می گردد. درحین برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وی از حضور درخط مقدم، چشمان حسین پراز اشک شده و با ناراحتی به فرمانده می گوید:
من به شما ثابت می کنم که می توانم به خط بروم ولیاقت آن را دارم
او برای اثبات لیاقت خود یک با ر به تنهایی به میان عراقیها رفته و لباس و اسلحهای از عراقیها به دست می آورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک می شود، به طوری که رزمندگان مشاهده میکنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! میخواهند به او شلیک کنند، که یکی از آنان میگوید، صبرکنید با پای خودش بیاید تا اسیرش کنیم. هنگامی که نزدیک میشود، میبینند حسین است که خواسته ثابت کند که میتواند با دست خالی هم با عراقیها بجنگد و شهامت ولیاقت حضور در خط مقدم را دارد.
مسوول گروه که به توانمندی و توانایی واراده پولادین حسین برای رزم د رجبههاعتماد واطمینان پیدا می کند، بهاو اجازه ماندن د رجبهه را میدهد.
کیفیت شهادت
از آن پس او بهاتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس، دریک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره میشوند. محمد رضا شمس، دوست و هم سنگر حسین زخمی می شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند و به سنگر خود بر میگردد و میبیند که تانکهای عراقی (ظاهرا ۵ دستگاه) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آنها هستند. حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانکها حرکت میکند. تیری به پای او میخورد واز ناحیه پا مجروح میشود. اما زخم گلوله نمیتواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی میکند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او میآمد، خود را به تانک پیشرو میرساند وآن را منفجر میکند و خود نیز تکه تکه میشود.
افراد دشمن گمان میکنند که حملهای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفتهاست ، جملگی روحیه خود را میبازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار می کنند. در نتیجه ، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند.
فهمیده در بیان رهبری
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی، شهید فهمیده از اصالتهای دفاع مقدس میباشد .مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده او در رابطه با فداکاری و شجاعت او فرمودند: بروز چنین حوادثی کهاز تربیت صحیح و اصالتهای خانوادگی است، صرفا درمحیطهای اسلامی جلوهگری و نور افشانی میکند.
فهمیدهاز نگاه آوینی
سید شهیدان اهل قلم ، حاج مرتضی آوینی، در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نام شهری درآسمان شهادت محمد حسین فهمیده را این گونه زیبا ترسیم می کند: خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق می توا ن نگریست ؟ آنان درغربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهای شان زیر تانک های شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست. اما… راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است. اما ریختن آن در پای محبوب ، شیرین تر…. شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشتهاست که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور، که پرتوی از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیدهاست.
خبر شهادت حسین فهمیده
صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام می کند که نو جوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیدهاست. امام قدس سره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر میکنند، جملات معروف خود را پیرامون او می فرمایند: رهبر ما آن طفل سیزده سالهای است که با قلب کوچک خود کهارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.