دلنوشته زیر را یکی از فعالان فرهنگی اصفهان به سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی تقدیم کرده است:
تورا با کوه‌های استوار و سربلند می‌شناسم‌، با ‌سلسله جبال و قلل سترگ و با سروهای سرافراز… همچنانی که آنها نیز تورا بخوبی می شناسند و خوب می‌دانم که تورا با دشت‌ها، با بیابان‌ها‌، با خاکریز‌ها و با سنگر‌ها آشنایی دیرینه است… در هنگامه‌های نبرد، در آتشفشان کارزار، در غبار و دود و باروت و آهنپاره و آتش و خون از میان آن معرکه ها و مهلکه ها می آیی به سان همه مردان تاریخ، رادمردان وارسته و پایمردان پیراسته با سر تا پایی خاک رزم بر آن نشسته… چرا که تو از پیروان حضرت ابوتراب (ع) هستی و از یاران شریعه فرات… ای خالق حماسه‌ها؛ ای ضرغام سلحشوری‌ها؛ ای امیر لشگر ثار الله ..
* * *
… و ای کاش تو آن‌روزها هم بودی .. در دیر یاسین ، تل زعتر ، صبرا و شتیلا که حرامیان سامری پیران و کودکانمان را به خاک و خون می کشیدند و دلاورانمان را می‌کشتند … تا رودررویشان می‌ایستادی‌، تا زبونان نتوانند‌، تا زمین‌گیر شوند‌!
* * *

 

و امروز سبعان و شیادان، سفاکان خون آشام و سلاخان آدم ها از تو می‌ترسند .. چه بچه افعی‌های پنتاگون باشند و چه کرکس‌های نعش متعفن انگلیس، از تو می‌رمند… از سفیانی‌ها و سعودی‌ها، آل ریاض و حکام نفتی گرفته تا حجاج زمانه و القاعده و داعش، همه و همه از تو می‌هراسند… رعشه‌ای بر وجود اهریمنان افتاده است از قامت و هیبت تو‌ ای «نیلوفر خاکی» ! (۱) اگر چه همه دکل‌ها و کانال‌ها و بوق‌ها و موج‌ها با آنها همراه و همنوا است لیکن هیچکدامشان یارای هماوردی با تو در عرصه شهامت و میدان رشادت ندارند.
* * *
آن هنگام که تورا در کنار رهبر می‌بینم‌، دلم آرام می‌گیرد… ای چریک چابک و ای ژنرال بی‌مدال ! درجه و نشان‌ها حقیرتر از آنند که ترا رفعت دهند! ترفیع تو در لبخند کودکان جنگ‌زده است و گرد اندوهی که از رخسارشان برگیری… تو هماره با چشمان نجیبت تا عمق داغ و درد و مظلومیت را می‌نگری ای رساترین فرازنای ستمدیدگان…
ای سردار فاتح سرزمین‌های آسمانی و ای حیرت برانگیز سیاستمداران/ ای همنام آن نوجوان نینوایی که شهادت را احلی من عسل گفت (۲) ، ای سلیمان ملک قلب‌ها ..

‌‌‌‌‌ ‌__________________________________________

پی نویس :

(۱) عبارت برگرفته از شعر ” مرحوم نصراله مردانی ”
(۲) منظور قاسم ابن الحسن (ع) است .