مردم یه جوری پرونده سال ۹۶ رو بستن که انگار قراره شهریور امتحان بدن، اصلا براشون باور پذیر نیست این درجه معنویت ۹۶ که توش غوطه ور بودن تموم شده باشه، این معنویت به سانتی گرایدی رسیده بود که با یه بشکن کائنات خود به خود توی افق به صورت عمودی محو می شدیم.
یه بلاهای رو سرمون رپلی می کردن که انگار یکی مدام درخواست ویدیوچک می داد و به همین خاطر کابوس هاش رو هنوز داریم حمل می کنیم و میشه چند تا جومونگ باهاش ساخت؛ این کابوس ها انقدر با ما بودن که الان جزء خانواده ما محسوب میشن یعنی اگه بخوایم مسافرت بریم باید پراید رو با خودمون ببریم.
این کابوس ها باعث شدن که در نهایت زندگی غار نشینی ترجیح بدیم بجای مسافرت سریال پزشک دهکده رو برای ۷ هزارمین بار نگاه کنیم البته از اون جایی که پیاز فیلم درآمده یه جاهایش سکته می زنه که اصلا از ارزش فیلم کم نمی کنه ، از نوستالژی سال گذشته اینه که با ویبره گوشی پرشی تا دو متر بالاتر از جو داشته باشیم و تو همین لحظه میلیون ها نفر می شناسم که شبها با کابوس فیلتر شدن جاشون رو خیس می کنن و برای اطمینان هر صبح دوتا فیلتر شکن جدید نصب می کنن.
بصورتی از زمین و آسمون و دریا برامون بلا نازل می شد که راه فراری نداشتیم، همه یه گوشه منتظر به دماوند خیره شده بودن فوران کنه خیالمون راحت بشه که انگار سوباسا داره گل می زنه، لحظه های رو تجسم می کردیم که پیتر جکسون قراره فیلم نامه جدید ارباب حلقه ها رو از روی اون بسازه و همه اینها در حالی بود که اول سال همه می گفتن خروس امد همه چیزگل و بلبله و نشانه آرامش و شادیه، ما کاملا با هواپیما، کشتی و پراید به معنای حقیقی آرامش دست پیدا کردیم و تنها مشکل این جاست که کینه شتری خروس با ما مثل حدس گلدباخ حل نشده باقی مونده و ما هنوز داریم برای یک تخم مرغ اندازه دوتا شیشلیگ هزینه می کنیم، البته این انتقامجویی بی منطق بنظرم از مرز خانوادگی گذشته و خوراک شکست عشقی و خیانته والا این حجم اتفاقات ناگوار و اکشن در طول یکسال بعید بود.
این سال ۹۶ رو انقدر کش دادن تا هاردمان سوخت و جز اینکه الان مثل سیامک انصاری به دوربین زل می زنیم هر از گاهی از اینترنت آپشن های جدید شکنجه رو سرچ می کنیم تا قبل اینکه این سگ پاچمون رو بگیره آمادگی بحران داشته باشیم.
سگ آهو واری رو براتون آرزو می کنم به دور از هواپیما کشتی، پراید.